∘•من گمان می کنم هرکسی در ته دلش یک باغی دارد که پناهگاه اوست. هیچکس از آنجا خبر ندارد، کلیدش فقط در دست صاحبش است. آنجا آدم هر تصور ممنوعی دلش بخواهد میکند.عشق های محال، هر آرزوی ناممکن و هر خواب و خیال خوش، هر چیز نشدنی، آنجا شدنی است! یک بهشت یا شاید جهنم خودمانی و صمیمی که هرکس برای خودش دارد. این باغ اندرونی چه بسا از دید باغبانش هم پنهان است اما یک روزی و یک جوری آن را کشف میکند. •∘
ورودم به دهه ی بیست سالگی رو به خودم و همه کسایی که این پست رو میبینن حسابی تبریک میگم😌😂🤍
ممنون از لینا شی و y عزیزم (فرشته ای که 14 ساله بیشتر از دوست و رفیق برام بوده 🥺✨) که تولدم رو یادشون بود و بهم تبریک گفتن (هرچند که انتظار نداشتم یادشون باشه🥺🐚🤍)
به عنوان کسی که بیست سال از زندگیش رو گذرونده و درواقع به عنوان کسی که اون بیست سال از زندگیش رو دیگه نداره، هیچ حس و حال خاصی ندارم 😂
البته که من فقط در ظاهر 20 ساله شدم ، چون در باطنم همچنان هیکاروی 4 ساله حکمرانی می کنه 😂👌
زندگی به طرز چندشی ، روند بی چالش و پر تکرارشو ادامه میده و من با این موضوع حال نمیکنم🙌
خیلی دوست دارم مث قبل بیام بیان ولی بیان هم بیانِ سابق نیس:)